NLP چیست؟ کاربرد آن چیست؟

NLP مجموعه‌ای است از اصول و تمرین‌ها و تکنیک‌ها که می‌تواند عادات و افکار و رفتار انسان را تحلیل ‌کند و در صورت نیاز آنچه را مناسب او نیست حذف کرده و عادات و افکار متناسب با اهداف فرد را جایگزین ‌کند. علم ان‌ال‌پی بر این باور بنا شده که الگوهای رفتاری انسان به برنامه‌ریزی‌های ذهنی وابسته است پس اگر بتوان به آن برنامه‌ریزی‌ها تسلط پیدا کرد می‌شود الگوهای رفتاری را هم مطابق آن تغییر داد.

برای اینکه به درک درستی از NLP برسیم ابتدا باید بدانیم معنی حروف اختصاری این علم چیست:

N: اولین حرف ان‌ال‌پی ازکلمۀ Neuro آمده است. در علم NLP اعصاب نقش ویژه‌ای دارد. Neuro در واقع نحوۀ دریافت اطلاعات سیستم عصبی به کمک حواس پنج‌گانه و ذهن خودآگاه و ناخودآگاه و عملکردهای شناختی را بیان می‌کند.

:L دومین حرف ان‌ال‌پی مربوط به کلمۀ Linguistic است که می‌گوید چطور از کلام و زبان برای تنظیم و بازسازی رفتار، افکار و احساسات خود استفاده کنیم.

😛 سومین حرف در ان‌ال‌پی متعلق به کلمۀ Programming است که در واقع  نحوۀ برنامه‌ریزی و ساماندهی افکار با کمک کلام و همچنین تأثیر متقابل افکار در کلام، نگرش و رفتار را شرح می‌دهد.

با توجه به این سه لغت و مفهوم آن‌ها به این نتیجه می‌رسیم که NLP برنامه‌ریزی عصبی کلامی است؛ بنابراین همزمان روی آنچه می‌اندیشیم، آنچه بیان می‌کنیم، آنچه برنامه‌ریزی می‌کنیم و ارتباط موجود بین این سه متمرکز است.

برنامه ریزی عصبی کلامی چیست؟

NLP یا برنامه‌ریزی عصبی کلامی علمی است که به کمک آن افراد می‌توانند خود را توسعه دهند و به هدف‌هایشان برسند. اما چطور؟ شما می‌توانید به کمک ان‌ال‌پی ضمیرناخودآگاه خود را آن‌طور که خودتان می‌خواهید برنامه‌ریزی کنید. این علم در صورتی که به درستی به کار گرفته شود زندگی انسان را کاملاً متحول می‌کند چون تأثیری که هرکس روی خودش دارد بیشتر از تأثیر محیط است و اگر کسی بر تمام امور خودآگاه و ناخودآگاهش تسلط داشته باشد می‌تواند طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده به سوی هدف‌هایش قدم بردارد.

واقعیت این است که ضمیر ناخودآگاه بخش اعظمی از ذهن ما را فرا گرفته است. ضمیر ناخودآگاه در برابر ضمیرخودآگاه یا همان عقل قرار دارد. حال اگر بتوان علاوه بر عقل بر ضمیر ناخودآگاه هم چیره شد و برایش برنامه‌ریخت، قدرت بسیار زیادی برای تحقق اهداف در انسان به وجود می‌آید.

ضمیرناخودآگاه همان بخش خاطرات و باورها و عادت‌های ماست. عقل فقط برای تشخیص خوب و بد به کمک انسان می‌آید اما ضمیرناخودآگاه تمام اطلاعاتی را که وارد ذهن می‌شوند تحلیل می‌کند.

این ضمیر ناخودآگاه است که تصمیم می‌گیرد چیزی را به خاطر بسپاریم با از یاد ببریم. بنابرایم اگر بتوانیم روی این بخش ذهنمان تسلط پیدا کنیم در واقع راهی یافته‌ایم که تمامی باورهای غلط و عادت‌های مخرب را تغییر دهیم و عادت‌های درست و هدفمند را جایگزین کنیم.

تاریخچه برنامه ریزی عصبی کلامی

در اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی ریچارد بندلر و جان گریندر  ان‌ال‌پی را پایه‌گذاری کردند.
آن‌ها در دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا با هم آشنا شدند. بندلر در آن زمان دانشجوی ریاضی و مدل‌سازی بود و گریندر استاد جوان زبان‌شناسی دانشگاه.

در آن دوره ویرجینیا ستیر و میلتون اریکسون روان‌درمانگران مشهوری بودند که مراجعین را در زمان کوتاهی درمان می‌کردند. ریچارد بندلر و جان گریندر روش درمانی این دو نفر را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که روش هر دو، تا حدود بسیار زیادی مشابه است. آن‌ها به استخراج و طبقه‌بندی شیوۀ درمان این درمانگران مشهور پرداختند و آنچه را استخراج کرده بودند در اختیار گروهی روان‌شناس قرار دادند.

پس از مدتی متوجه شدند که میزان نتیجه‌گیری این گروه روان‌شناس در مقایسه با قبل بهبود چشمگیری داشته است. این نقطۀ آغازی برای تحقیقات بیشتر ریچارد و جان بود. آن‌ها نتیجه گرفتند که: «انسان پیوسته در حال برنامه‌ریزی شدن برای زندگی اش است و این برنامه‌ریزی را ضمیر ناخودآگاه وی انجام می‌دهد و موفقیت یا عدم موفقیت در هر کاری را خود فرد برای خودش برنامه‌ریزی می‌کند و با ایجاد و به‌کارگیری سیستم‌های خاصی می‌توان این برنامه‌ریزی را به سمتی که مایل است، تغییر دهد.» آن دو بعد از ۳۶ ساعت بحث و گفتگوی مستمر، در نهایت نام Neuro  Linguistic Programming را که به اختصار NLP نامیده می‌شود برای روش خود انتخاب کردند.

شش اصل برنامه‌ریزی عصبی کلامی NLP

ان‌ال‌پی در مجموع شش اصل دارد که ستون‌های این علم هستند. ما در اینجا به بررسی این شش اصل می‌پردازیم:

اصل اول: ضمیر ناخودآگاه. بخش زیادی از ذهن کاملاً پنهان است و لایه‌های عمیق هر تحلیلی در همین بخش ذهنی انجام می‌شود و به این قسمت ضمیر ناخودآگاه می‌گویند. نحوۀ تحلیل و بررسی ضمیرناخودآگاه کاملاً خاص است و عمکردش با عملکرد خودآگاه متفاوت است. حتماً با این جمله برخورد کرده‌اید: «از همان اول یک حسی به من می‌گفت که این اتفاق نمی‌افتد!» یا مثلاً: «هرکاری کردم دلم نیامد فلان کار را انجام دهم.» این‌ها دقیقاً تصمیمات ضمیرناخودآگاه است. در بیشتر مواقع ضمیرناخودآگاه به افکار منفی تمایل دارد نه افکار مثبت. اگر کسی نه همه اما بخش بزرگی از ضمیرناخودآگاهش را کنترل کند می‌تواند احتمال موفقیتش را افزایش دهد.

یکی دیگر از ویژگی‌های ضمیر ناخودآگاه این است که نمی‌خواهد شما را وارد خطر کند و به دردسر بیندازد از این رو با هشدارهای مداومی که می‌دهد اجازۀ ریسک کردن را از شما می‌گیرد. تنها راه مقابله با این احساس این است که فعالیت کنید و اجازه ندهید ترس‌ها راهتان را سد کنند.

اصل دوم: کلید در دست شماست. راه‌حل همه چیز در دستان شماست. در اصل دوم به این مسئله پرداخته شده که اگر کسی تصمیم بگیرد در کسب‌و‌کار یا هدف خود پیشرفت کند و متحول شود باید ابتدا توانش در آن زمینه را شناسایی کند، تعریف درستی از آن مسئله داشته باشد، راه‌حل‌های موجود را بیابد و بهترین راه‌حل را با توجه به موقعیت خود انتخاب کند.

اصل سوم: نقشۀ ذهنی.  وقتی برای خود یک نقشۀ خیالی ترسیم می‌کنید ذهن آمادۀ پردازش داده‌ها می‌شود و آن‌ها را به خاطر می‌سپارد. از این نقشه می‌توان برای تمامی جنبه‌های ذهنی بهره‌ برد و عمکرد انسانی را ارتقا داد.

اصل چهارم: شکست وجود ندارد. در اصل چهارم به اصلاح تعریف شکست می‌پردازد. در این اصل شکست معنا ندارد بلکه هر چه هست تجربه و یادگیری است. نباید نقطۀ مقابل موفقیت را شکست در نظر گرفت. می‌بایست به جای شکست نام اتفاقی را که برخلاف میلتان رخ داده بی‌تفاوتی یا سهل‌انگاری بگذارید. این سهل‌انگاری و بی‌مسئولیتی است که انسان را به هدف نادرست سوق می‌دهد و مانع رسیدنش به موفقیت می‌شود. یادتان باش حتی اگر به موفقیت نرسیدید به سرعت خود را احیا کنید و به بازی برگردید. فرصت‌های پیش رویتان را به علت سهل‌انگاری‌های گذشته نسوزانید و همچنان در بازی باقی بمانید.

اصل پنجم: انعطاف‌پذیری در راه موفقیت. انعطاف‌پذیری یعنی اگر اتفاقی رخ داد که قبلاً آن را پیش‌بینی نکرده بودید، در سریع‌ترین زمان ممکن از شوک خارج شوید و راه‌حلی برای شرایط موجود بیندیشید. رسیدن به هدف فقط یک جاده ندارد. اگر جادۀ پیش رو مسدود شد راه بعدی را دریابید.

اصل ششم: اهمیت ارتباطات انسان. این که هر کس با چه کسانی ارتباط دارد در میزان رشد و موفقیت او تأثیر مستقیم دارد. بنابراین اگر کسی قصد تغییر و تحول در ضمیرناخودآگاه خود دارد بهتر است اطرافیان خود را به گونه‌ای انتخاب کند که موجب پیشرفت او شوند نه سد راهش.

کاربردهای NLP (ان‌ال‌پی)

علم ان‌ال‌پی کاربردهای بسیار زیادی دارد و محققان روز به روز بیشتر به توانایی‌های برنامه‌ریزی عصبی کلامی در افزایش کیفیت زندگی انسان‌ها پی می‌برند. در اینجا به بررسی برخی از کاربردهای این علم می‌پردازیم:

  1. درمان افسردگی: یکی از کاربردهای اصلی این علم درمان افسردگی است. بسیاری از افراد نمی‌دانند که به چه علتی غمگین و افسرده هستند. امروزه آشکار شده است که مشکل از ضمیر ناخودآگاه انسان است که او را همواره در غم و ناراحتی نگه می‌دارد و به او ترس از شاد بودن را القا می‌کند. از این رو کمک گرفتن از علم ان‌ال‌پی می‌تواند این بیماری را درمان کند.
  2. پاک کردن خاطرات بد: در ذهن ما هم خاطرات بد وجود دارد و هم خاطرات خوب. برخی افراد توانایی جدا شدن از خاطراتشان را ندارند. آن‌ها همواره در گذشته زندگی می‌کنند و مدام خاطره‌ها را مرور می‌‌کنند. این کار باعث می‌شود هرگز هدفی برای آینده نداشته باشند. حتی اگر هدفی باشد توانایی حرکت به سمت آن را ندارند. ان‌ال‌پی می‌تواند خاطرات منفی را از ذهن انسان بزداید و کمک کند که شخص به جای گذشته، در حال زندگی کند و برای اهدافش برنامه بچیند.
  3. افزایش اعتمادبه‌نفس: یکی از مهم‌ترین کاربردهای این علم، افزایش اعتمادبه‌نفس است. بسیاری از افراد برای حضور در جمع و صحبت و سخنرانی دچار ضعف هستند. اگر این افراد علم ان‌ال‌پی را دریابند می‌توانند با صحبت درست در جمع، نشان دادن مهارت‌ها و استعدادها و استفاده از فن بیان متناسب با هر محیط جایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهند. این افراد پس از غلبه بر ضمیر ناخودآگاه برای داشتن اعتمادبه‌نفس و آموزش فن بیان می‌توانند در محیط‌های آموزشی مناسبی حضور پیدا کنند و به صورت ریشه‌ای مشکل را برطرف کنند.
  4. تغییر عادت‌های بد به خوب: ما ساخته و پرداختۀ عادت‌هایمان هستیم. اگر عادات خوبی داشته باشیم موفق می‌شویم و اگر عادات بد احاطۀمان کرده باشند هرگز به اهدافمان نمی‌رسیم. تکنیک ان‌ال‌پی در تغییر عادات کاربرد فراوانی دارد و می‌توان از آن برای تغییر رویۀ روزمره بهره جست.
  5. افزایش فروش: بازاریابی عصبی و تکنیک‌های متقاعدسازی و فنون مذاکره همگی باعث افزایش مشتری و فروش می‌شود. در ان‌ال‌پی با پرداختن به این موارد به افراد کمک می‌شود که کسب‌و‌کار خود را گسترش دهند و درآمد بیشتری کسب کنند.
  6. کمک به فرد برای خروج از رابطه: بسیاری از افراد به دلیل تأکیدات نادرست ضمیر ناخودآگاهشان حاضر نمی‌شوند که از روابط عاطفی اشتباهشان بیرون بیایند. در علم ان‌ال‌پی به این افراد کمک می‌شود که جرئت خروج از رابطه را به دست آورند.
  7. افزایش اراده در پایداری در رژیم غذایی: یکی از معضلات رایج در میان مردم، معضل چاقی یا لاغری مفرط است. داشتن اراده برای رعایت رژیم آسان نیست اما اگر بتوان بر ضمیر ناخودآگاه تسلط داشت این مسئله شدنی است.
  8. افزایش عملکرد در انسان: این که عملکرد ذهنی و بدنی ما در چه حدی باشد وابسته به افکار پنهانی ماست. پس کاربرد دیگر ان‌ال‌پی بهبود این عملکرد و افزایش بهره‌وری انسان است.
  9. درمان ترس‌های واهی و فوبیا: بیشتر ترس‌های واهی و فوبیا حاصل خاطرات بدی است که فرد در گذشته آن‌ها را تجربه کرده است. ان‌ال‌پی می‌تواند با پاک سازی این خاطرات ترس‌های واهی را هم از بین ببرد.
  10. تحکیم روابط عاطفی و داشتن ارتباط مؤثر. حس مثبتی که این علم به انسان القا می‌کند باعث می‌شود بتواند بهتر عشق بورزد و قدر خود و روابطش را بداند.

شاید برایتان سؤال باشد که ارتباط مؤثر چیست. ما ممکن است در طول روز با افرادی زیادی برخورد کنیم اما خودمان هستیم که انتخاب می‌کنیم با هر کس چه نوع ارتباطی داشته باشیم. افرادی که برای رسیدن به موفقیت هدفمند رفتار می‌کنند پس از شناسایی افراد مهم با آن‌ها ارتباطی مؤثر برقرار می‌کنند تا به کمک آن‌ها راه رسیدن به اهدافشان را هموارتر کنند.

  1. موفقیت در مذاکرات: الگوها و مهارت‌های زبانی NLP کمک می‌کنند که فرد بتواند در مذاکرات جملات پرنفوذتری بیان کند و قدرت مذاکرۀ خود را افزایش دهد.
  2. تقویت مهارت سخنرانی: به کمک ان‌ال‌پی می‌توان مهارت صحبت در میان جمع و همچنین سخنرانی را تقویت کرد. آموزش سخنرانی باعث می‌شود بتوان تأثیر بیشتری در اطرافیان گذاشت و علم برنامه‌ریزی عصبی کلامی باعث می‌شود شخص از آنچه می‌گوید آگاهی بیشتری داشته باشد.

پس از آنکه یاد گرفتید چطور از تکنیک‌های کاربردی برنامه‌ریزی عصبی کلامی بهره بگیرید فرصت این را دارید که خود را در زمینۀ توسعۀ فردی به میزان زیادی ارتقا دهید. در این راستا پیشنهاد می‌کنیم که از کلاس‌های فن بیان تریبون و آموزش سخنرانی این مجموعه غافل نشوید. اساتید مجربی که در این حوزه فعالند با علم به تکنیک‌های جدید شما را در مسیری که برای رسیدن به موفقیت می‌پیمایید یاری خواهند کرد.

سوء برداشت‌های رایج از برنامه ریزی عصبی کلامی

اگر کسی بخواهد از ان‌ال‌پی به شیوۀ فریبکارانه‌ای استفاده کند می‌تواند میزان نفوذ کلامش را به طرز هدفمند افزایش دهد و تأثیر زیادی بر افکار مخاطب بگذارد اما در مجموع نمی‌توان گفت که تکنیک‌های برنامه‌ریزی عصبی کلامی فریبکارانه عمل می‌کنند. در نهایت حتی اگر کسی بخواهد از این روش برای افزایش تأثیر کلامش استفاده کند باز هم تصمیم‌گیرندۀ نهایی مخاطب است و می‌تواند پیشنهاد او را نپذیرد. به طور مثال یک فروشنده ممکن است سماجت کند و آنقدر از محصولاتش تعریف و تمجید کند که اهمیت آن محصول در ضمیر ناخودآگاه مشتری ثبت شود و اقدام به خرید کند.

علم NLP وسیله‌ای برای سوء استفاده و رفتار پرفریب نیست اما برخی افراد از آن در رسیدن به اهداف سودجویانه استفاده می‌کنند.

NLP و ادعای تشخیص دروغگویی

یکی از سوء برداشت‌های رایجی که از روش ان‌ال‌پی می‌شود این است که از برنامه‌‌ریزی‌ عصبی‌ کلامی‌ استفاده می‌شود تا با دقت به حرکات چشم به راست یا دروغ بودن کلام دیگران ببرند.

درست است که بخشی از روند پرورش‌ بینش حسی، تشخیص حرکات نامحسوس چشم و درک معنای متفاوت هر حرکت است. اما معنای حرکات چشم هر کس فقط مختص خود اوست. با توجه به این مسئله به این نتیجه می‌رسیم که اگر بخواهیم با زیرنظر گرفتن حرکات چشم شخص صداقت کلامش را بسنجیم از قبل باید با نوع نگاه او در حالت‌های مختلف آشنا باشیم. پس نمی‌توان گفت برنامه‌‌ریزی‌ عصبی‌ کلامی‌ دروغ‌سنج پیشرفته است و خیلی راحت دروغ‌های دیگران را آشکار کن.

با این حال چهار نشانه در بدن وجود دارد که اگر با شناخت افراد به این حرکاتشان دقت کنیم با توجه به علم ان‌ال‌پی می‌توانیم حدوداً میزان راست یا دروغ کلام آن‌ها را بسنجیم:

نشانۀ نخست: چشم‌ها. قبل از توضیح باید این را در نظر بگیرید که این نشانه‌ها مطلق نیستند و ممکن است بتوان در افراد مختلف تعبیرهای متفاوتی کرد. اما آنچه در بیشتر مواقع درست است این است که افراد وقتی قصد پنهان کردن چیزی را دارند از برقراری ارتباط چشمی اجتناب می‌کنند. در مقابل افرادی که در حال گفتن حقیقت هستند سعی می‌کنند حین صحبت نگاهشان را به نقطه‌ای متمرکز کنند.

نشانۀ دوم: حرکت در حین صحبت. وقتی کسی دروغ می‌گوید کمتر دستانش را حرکت می‌دهد. اگر نشسته باشد سعی می‌کند آن‌ها را روی هم بگذارد یا قفل کند. اگر ایستاده باشد آن‌ها را کنار پهلو یا در جیب قرار می‌دهد. در مقابل انگشتان باز نشانۀ روراستی سخنگو است. وقتی کسی به کلامی که می‌گوید اعتقاد دارد و حقیقت را بر زبان می‌راند با تکان دست‌هایش روی مسئله‌ای که گفته تأکید می‌کند.

نشانۀ سوم: رفتار دفاعی. بدن در برابر حقیقتی که پنهان شده عکس‌العمل نشان می‌دهد. مثلاً ممکن است فرد در حال صحبت دروغین باشد و دستش ناخودآگاه روی دهانش واقع شده باشد. دلیل این حرکت دست این است که می‌خواهد در برابر کلامی که خارج می‌شود حالت تدافعی داشته باشد.

نشانۀ چهارم: شانه بالا انداختن. بعضی اوقات ریا و دروغ به کلام نیست. مثلاً وقتی کسی از حضور در جمعی راحت نیست و وانمود می‌کند که رضایت دارد ناخودآگاه شانه‌اش را بالا می‌اندازد.

باید باز هم تأکید کنیم که این نشانه‌ها برای همه یکسان نیستند و آنچه گفته شد برای درصد زیادی از مردم صدق می‌کند. اما اگر کسی عادات رفتاری خاصی دارد که در همین چهار دسته قرار می‌گیرد و اتفاقاً انسان بسیار صادقی است، این نشان می‌دهد که او برای دروغ‌هایش نشانه‌های دیگری دارد.

علم NLP برای ارتقای انسان است نه سد راهی برای او. افرادی که به یادگیری این علم می‌کوشند و عادت‌های درست را جایگزین عادت‌های غلط می‌کنند هدفشان را باارزش می‌دانند و حاضرند برای رسیدن به آن کمی بیشتر روی زمان حال تمرکز کنند و از گذشته‌ای که دیگر گذشته خود را رها می‌کنند. در کلاس‌های آموزش NLP تمامی تکنیک‌های این علم تدریس می‌شوند و افراد با تمرین و پشتکار و پایه‌گذاری عادات افراد موفق در زندگی خود کم‌کم تبدیل به همان انسان‌های موفقی می‌شوند که همواره آرزویش را داشتند.