خودتون را معرفی کنید و بفرمایید چند سالتون هست و چطور با تریبون آشنا شدید؟

من مائده شجاعی هستم؛ یک مجری صحنه، گوینده و یک مدرس حوزه فن بیان، سخنوری، مهارت‌های تندخوانی و تقویت حافظه، متولد سال 68 در نصف جهان، اصفهان زیبا. آشنایی من با تریبون مربوط به اوایل دهه 90 می‌شه که از طریق شبکه خبر، گزارش فینال مسابقه سخنرانی تریبون رو تماشا می‌کردم و با جستجو در اینترنت با سایت و فعالیت‌های تریبون بیشتر آشنا شدم؛ ولی قسمت نبود تا سال ۱۴۰۰ همراه باشم.

 

در طول تریبون شما چه مراحلی را پشت سر گذاشتید و خیلی دوست داریم، بدونیم بزرگترین و مهمترین چالش شما در رابطه با این رویداد چی بوده؟

این رویداد مراحل آموزشی و کارگاهی خوبی داره، از جمله آموزش‌های مجازی‌ و حضوری که من به صورت حضوری شرکت کرده بودم؛ بزرگترین و مهمترین چالش من جدای از رفت‌و‌آمدهایی که به تهران داشتم، گاهی از حق نگذریم انتخاب موضوع سخنرانی بود که خیلی وسواس برای انتخاب موضوع داشتم.

 

اگر خودتون بخواید از بیرون به خودتون نگاه کنید، بزرگترین نقطه قوت خودتون رو چی تعریف می‌کنید و چطور این نقطه قوت رو توسعه دادید؟

بزرگ‌ترین نقطه قوت خودم رو این می‌دونم که آدم چالش‌پذیر و ریسک‌پذیری هستم و اگر اهل تجربه کردن نبودم، قطعاً مهارت‌های سخنوری رو با قابلیت بالا به دست نمی‌آوردم، من آدم صحنه و اجرا بودم و کار اجرای صحنه انجام می‌دادم و هنوز هم انجام می‌دم. من فکر می‌کنم در صحنه فینال تریبون و در ارتباط با مخاطب تونستم موفق باشم و شاید سبک ارائه من و نگاهی که نسبت به موضوع انتخاب شده، داشتم؛ جزو نقاط قوت من بود.

 

بهترین و تاثیرگذار‌ترین سخنرانی که خانم مائده شجاعی می‌شناسه، چه کسی هست؟

من فرد خاصی رو معرفی نمی‌کنم؛ چون که رخنه کردن کلام در جان آدم‌ها کار هر کسی می‌تونه باشه. اما این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم کلام چه کسی را بپذیریم و کلام چه کسی رو نپذیریم و این به دوست داشتن و علاقه ما بر‌می‌گرده که به نظر من سخنران تاثیرگذار کسی هست که ضمن دانش و درایتُ در کنارش خلوص نیت و صداقت گفتار داشته باشه و مردم رو درک کنه و گشاده رو باشه و در نهایت خودش باشه.

 

شما علاوه بر حضور روی صحنه تریبون، تجربه قرارگیری در مقابل جمعیت و پشت میکروفن رو بسیار دارید اما من می‌خوام از شما بپرسم چه تفاوتی بین تجربه شما در تریبون و دیگر تجربیات شما از سخنرانی وجود داره؟

وجود اساتید متخصص هر حوزه سخنرانی یکی از امتیازات ارزنده تریبون است و در نهایت با حضور منتور و مربی‌هایی که از دل تریبون رشد پیدا کردند، نقشه راه تریبون رو به راحتی در دست علاقه‌مندان حوزه سخنوری و رقابت تریبون قرار می‌دهند که به نظر من از شاخصه‌های اصلی تریبون هست.

 

شما سابقه اجرا هم دارید و خودتون رو مجری و سخنران معرفی کردید؛ چرا این دو تا رو جدا از هم معرفی کردید؟ چه تفاوتی بین سخنران و مجری وجود دارد؟

تفکیک سخنرانی و مجری‌گری کار سختی است و من هر دو را تجربه کردم؛ وجه اشتراکشون‌ این هست که با مردم در تعاملی و در ذهن و قلب مردم نفوذ می‌کنی اما خب ملات و مایه سخنرانی بیشتر از مجری‌گری است. باید بگم که سخنرانی با تأمل و درایت شکل می‌گیره و احساس در جایگاه بعدی اما توی مجری‌گری احساس نقش پررنگ‌تری رو برای انتقال کلام، حرف و بیان مخاطب داره.

 

شما موضوع سخنرانی فینال خودتون رو چطور انتخاب کردید و اصلا چرا این موضوع رو به عنوان موضوع پایانی خودتون آماده کردید؟

موضوع سخنرانی فینال من دیوارنویسی و نقاشی‌های دیواری بود؛ من به این دلیل این موضوع رو انتخاب کردم که ما آدم‌ها از دیرباز تا حالا مسیرهای ارتباطی زیادی رو از گذشته تا به حالا طی کردیم و تمام سبک‌های ارتباطی ما مدام در حال تغییره؛ اما اثر خودش رو به نحوی روی مردم و مخاطبش میزاره و حقیقتاً دیوارنویسی‌ها و نقاشی‌های دیواری برای من تلفیق هنر بیان بود و هنر رنگ‌ها و بیان کلمات، تصویرها، واژه‌ها و کلمه‌های که ما روزانه بارها و بارها در سطح شهر می‌بینیم. آن‌ها در ذهن ما ثبت می‌شوند و خودشون یه تریبون سخنرانی هستند.

شما شرکت در دوره آموزشی و رقابت تریبون رو به چه کسانی پیشنهاد می‌کنید؟

تریبون رو به تمام کسانی که عاشق سخن گفتن و دنبال توسعه مهارت‌های فردی خودشون هستند که شبکه‌های گسترده و بزرگی از ارتباطات انسانی برای خودشون در زندگی‌شون رقم بزنند و عاشق چالش هیجان و رقابت و خودساخته شدن خودشون هستند، پیشنهاد می‌کنم.

یکی از سوالات خیلی از کسایی که تا حالا در رقابت تریبون و دوره‌های آموزشی شرکت نکردند اینه که چه اتفاقی در زندگی شما قبل و بعد تریبون افتاد؟ شما چه بازخوردهایی بعد از مسابقه فینال دریافت کردید؟

تریبون برای من در خاص‌ترین و ناب‌ترین روزها اتفاق افتاد، روزهایی که برای من فاصله گرفتن از صحنه اجرا خیلی سخت بود و در یک برهه زمانی من امکان و اجازه اجرای صحنه رو نداشتم، حالا داستانش بماند! اما در یک شرایط بحران روحی که قرار گرفته بودم و صبر می‌کردم و نمی‌تونستم جنگ کلامی و رفتاری با کسی داشته باشم، تریبون انگار من رو قدرتمندتر کرد و انگار توانمندی‌ها، توانایی‌ها و پتانسیل‌‌های من رو به دیگران ثابت کرد و من در یک صحنه بزرگتری ایستادم؛ صحنه ای که در یکی از درخشان‌ترین دانشگاه‌های ایران بود و یکی از بزرگترین مسابقات سخنرانی کشوری در برابر داوران بزرگ سخنوری ایران و مقابل چند صد نفر سخنران برتر که هر کدوم توانمندی و مهارت بزرگی در دستان و کلامشان بود؛ خدا خواست و دست خدا توی دستم بود تا دوباره قلب شکسته من جوانه زد و من با برد در تریبون با قهرمانی و کسب رتبه اول در تریبون خیلی قوی‌تر شدم و این رو خیلی از دوستانی که شرایط من رو در اون برهه زمانی می‌دونستند در پیام های تبریکشون در بستر مجازی عنوان می کردند که شخصی که کلامش‌، صداش، بیانش اثرگذار باشه، هیچ جایی براش محدودیت نداره و صحنه همیشه براش بازه و خیلی خیلی در خوش وقت‌ترین زمان زندگی من برام اتفاق افتاد و من همه اون رو مدیون خدای مهربان هستم و در یک کلام می‌تونم بگم که تریبون باعث شد توانمندی‌ها و استعداد من یک فرصت بروز و ظهور دوباره در یک عرصه و فضای بزرگتر داشته باشند.

 

می‌دونیم که موضوع برای سخن بسیار هست، به عنوان یک سخنران اگر بخواید عنوانی رو برای صحبت کردن انتخاب کنید با هزاران و ده‌ها هزار موضوع متنوع مواجه هستید؛ شما به عنوان کسی که سخنرانی بسیار دیده و اجرا بسیار داشته، چه موضوعاتی برای سخنرانی مغفول مونده و کمتر کسی بهش پرداخته یا اصلا کسی دربارش صحبت نکرده؟

از نظر من خودمون! ما از موضوعاتی که در درون خودمون هست، غافل هستیم؛ من سخنرانی خودم رو از تجربه‌ای که زیست خودم بود و باهاش دست و پنجه نرم کرده بودم، شروع کردم. پس به خودم رجوع کردم. ما خیلی وقت‌ها جزئیات رو نمی‌بینم، خیلی موضوعات پیرامون ما هستند که حسرت شنیده شدن دارند، پس نگاهمون رو به مسائل متفاوت کنیم. از طرفی خیلی دوست دارم سخنرانی‌هامون مهارت‌محور شکل بگیره و تمام صحبت‌هامون بیشتر جنبه آموزشی و عملگرایی داشته باشه و این طور نباشه که یه تلنگر لحظه‌ای و فراموش‌شده باشه.

 

به نظر شما مهارت سخنوری در مشاغل مختلف چطور ظاهر می‌شه؟ تا حالا شده به خاطر کمبود یا نبود مهارت فن بیان و احساس خجالت و موقعیتی رو از دست بدید یا موفقیتی رو کسب کنید که اون رو مدیون و مرهون مهارت فن بیانتون‌ باشید؟

داستان من از دنیای فن بیان، داستان طولانی داره. من از زمان کودکی در زمینه شعر و گویندگی و دکلمه‌خوانی و مجری‌گری فعالیت داشتم؛ اما از نظر تخصصی در حیطه مهار‌ت‌های سخنوری، فن بیان و مهارت‌های ارتباطی آموزش ندیده بودم تا حوالی سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی که درگیر آموزش‌ها بودم. اما تجربه‌‌هایی در دنیای نوجوانی همه ما داشتیم. من یادم هست که عدم اعتماد بنفس و نبود مهارت‌های ارتباطی و کلامی موثر منجر شده بود حتی یک سری از خریدهای شخصی خودم رو انجام نمی‌دادم و همیشه با خاله‌ام بودیم؛ اما در یک برهه زمانی بعد از اینکه من آموزش دیدم، اثر تغییراتی که به واسطه آن آموزش در زندگیم رخ داده بود رو تجربه کردم. یک استعداد ذاتی و فطری درون من بوده؛ اما من دنبال آموزش نبودم و تا وقتی که آموزش دیدم بعد متوجه شدم، این دنیای ارتباطات چقدر وسیع است. پس نوع گفتارم و بیان و مهارت‌های ارتباطی و حضورم در جامعه را پررنگ‌تر کردم و الان شاید در این ۱۰ الی ۱۵ سال اخیر من این را به وفور دریافت کردم که چقدر مهارت‌های ارتباطی توی ارتقا موقعیت و جایگاه اجتماعی شما از لحاظ فردی و شغلی موثر هست و من تمام موفقیت‌های مسیر حرفه و شغل خودم رو مدیون کسب مهارت‌های سخنوری هستم؛ علاوه بر آموزش‌هایی که شاید در یک برهه زمانی دیدم مطالعه در این زمینه و حضور و نقشی که در جمع‌های این چنینی داشتم خیلی کمکم کرد و من خدا رو شکرم به خاطر مهارت صدا و بیان خوبی که درون من قرار داد و کاری کرد که بتونم ارتباط موثر داشته باشم و بتونم با مردم ارتباط بگیرم و انسان موثری در زندگی دیگران باشم. مهارت‌های سخنوری کلید موفقیت من بود و هست و خواهد بود.

مائده شجاعی: مهارت‌های سخنوری کلید موفقیت من بود و هست و خواهد بود.

 

باتوجه به حضور شما از یک شهر دیگر، چطور مسئولیت‌های سنگین و زمان‌بر رو در کنار آماده شدن برای رقابت در تریبون مدیریت می‌کردید؟

خداروشکر اول بابت همراهی خدا و اینکه من رو در این مسیر قرار داد. بسیار بسیار سپاس‌گزارم و بعد از خانواده‌ام، همسرم و همراهی دختر کوچولوی من که سخت بود این مسیر رو رفتن و آمدن. اما من عشق و علاقه داشتم و دنبال تجربه و چالش جدید بودم؛ این مسیر حالم رو خوب می‌کرد، برای من خیلی سخت بود که در صحنه سخنرانی تریبون باشم و بعد نفر اول بشم؛ ولی هیچ شخصی از خانواده من اون لحظه همراهم نباشند؛ تا ذوق و شوق من رو ببینند. اگر چه بعدش اون‌ها هم خوشحال شدند اما وقتی برای خودم مرور می‌کنم، نبودشون سخت بود؛ اما در کنارش دوستانی داشتم که شوق و ذوق اون‌ها برای من هم خوشحالیم رو دو چندان می‌کرد.

این وسط این فراقی که از فرزندم داشتم گاهی یک روز یا دو روز اتفاق می‌افتاد. برای من زمان زیادی نبود؛ ولی برای اون کودک سخت بود. این وسط با هدیه یا سوغاتی و موفقیت مادرش خوشحال بود و من هم خوشحال بودم؛ نکته جالب این هست که هزینه‌هایی رو بابت رفت و آمد، دوره آموزشی و هر چیز دیگه‌ای پرداخت می‌کردیم، اگر چه با پول برای ما برگشت اما چیزی که برمی‌گشت و قشنگ بود، هزینه‌ها با اعتبار شخصیت انسانی ما برمی‌گشت، یعنی هزینه می‌کردی از خانواده دور بودی و آموزش‌هایی که می‌دیدی سخت بود به طور مثال من خاطرم هست یکی از دوره‌ها و کارگاه‌هایی که ما حضوری می‌اومدیم، خواب بودم و قشنگ خاطرم هست که بچه‌ها و خانم‌ها و آقایون بر‌می‌گشتند و می‌دیدند من دارم چرت می‌زنم و یک بار به آقای فتحی گفتم الان من توانایی تمرین بداهه و جلوی جمع صحبت کردن رو ندارم، خیلی خسته راه بودم اما شیرین بود و اما فرداش من توی فینال خدا یاری کرد حتی به دو دوست بزرگوارمان آقای فلاحی و زارعی گفتم که شما سر کلاس خیلی شارژ و پرانرژی بودید، سخنرانی انجام می‌دادید من در دنیای کلاس نبودم و الان شاید براتون شوکه‌آور باشه که چی شد من اول شدم! مسیر اول بودن رو از اول آموزش‌ها طی کردم، تمرین کردم و سعی کردم خلاقیت و نبوغ خودم رو تکرار کنم و روز فینال نمایش بدم؛ میخوام بگم غالباً ما بچه‌های شهرستانی خیلی سختی‌ها رو طی کردیم. واقعا این مسیرهای رفت و آمد اگر خانواده هم همراه نباشند خیلی برامون سخته ولی شیرینی دلچسبی رو خداروشکر به دست آوردیم‌.

 

باتوجه به تجربه‌ای که در دوره و سال خودتون داشتید و چیزی که در دوره‌های قبل و بعد مشاهده کردید از نظر شما رقابت در تریبون در چه سطحی است؟

حقیقتاً این ماجرا هر ساله باتوجه به شرکت‌کنندگان که در رقابت شرکت می‌کنند، متفاوت هست؛ من از سخنرانی‌ها لذت می‌برم و از هر کسی که موضوع، ارائه و لحن متفاوتی داره یه چیزی رو یاد می‌گیرم اما خداروشکر رو به رشد بوده که اگر نبود، قطعاً یک دهه رو با موفقیت پشت سر نمی‌ذاشت و در جشن ده سالگی تریبون حضور نداشتیم؛ یکی از ارکان رشد تریبون، ایجاد کارگروه‌های مختلف به منظور ارتقا بخش مختلف تریبون هست که این یک برگ برنده برای تریبونی‌های عزیز هست.

 

به عنوان سخن پایانی، تریبون در اختیار شماست.

دوستان تریبونی حرف آخرم همون حرف اولی هست؛ توی این مسیر، رقابت و تریبون به خودتون بیشتر توجه کنید و نگاهتون به هنر، مهارت و استعداد خودتون باشه و دنبال چرایی موفقیت دیگران نباشید، دنبال اینکه سخنرانی فردی با فرد دیگر رو مقایسه کنید یا اینکه چرا فرق داشت، چطور این شخص انتخاب شد، نباشید! دنبال چگونگی‌ها و چگونه موفق شد، باشید؛ چه کار کرد؟ چه مسیری طی کرد که موفق شد؟ مهم‌تر از همه دنبال این باشید که شما چرا تریبون رو انتخاب کردید و چطوری می‌خواید مسیرتون رو در تریبون ادامه بدید و از تریبون دنبال چی هستید؟ می‌دونید، تریبون نماد آدم‌هایی است که ادامه دادن در هر شرایطی و کسب تجربه رو بلد هستند؛ تریبون سکوی موفقت و پرتاب خیلی از افراد شد و حالا اون افرادی موفق‌تر بودند که توقف‌ناپذیر بودند تریبون و آدم‌های تریبون برای رشد در کنار هم هستند؛ امیدوارم که یک تجربه ماندگار، موفق و شیرین از تریبون دریافت کنید و باهاش زندگی خودتون رو متحول کنید؛ پیروز و پایدار باشید.